جدول جو
جدول جو

معنی ابوزید هروی - جستجوی لغت در جدول جو

ابوزید هروی
هروی. محدّث است و عبدالله بن احمد از پدر خود آرد که ابوزید ثقه است. در تاریخ اسلام، عنوان محدث جایگاهی رفیع دارد. محدثان کسانی بودند که با تکیه بر حافظه قوی، دقت علمی و تقوای فردی، روایات پیامبر اسلام را از طریق زنجیره ای از راویان نقل می کردند. آنان نه تنها روایت گر، بلکه نقاد حدیث نیز بودند و با طبقه بندی راویان، به اعتبارسنجی احادیث کمک شایانی کردند. آثار بزرگ حدیثی نتیجه تلاش محدثان است.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ عُ بَ)
احمد بن محمد الهروی (الشیخ الأدیب) و ابن خلکان نام او را ابوعبید احمد بن محمد بن ابی عبیدالعبدی المؤدب الهروی الفاشانی آورده و گوید: برپشت نسخه ای از کتاب الغریبین دیدم که نام وی احمد بن محمد بن عبدالرحمن است -انتهی. در نسخه ای کهن از الغریبین که در کتاب خانه مؤلف این لغت نامه است در دیباچه آمده است از قول زولانی: اخبرنا الشیخ الادیب ابوعبید احمد بن محمدالهروی رحمهالله علیه و در اول کتاب الهمزۀ همین کتاب می آید: قال الشیخ ابوعبید احمد بن محمد الأدیب رحمه الله. و باز ابن خلکان گوید: او یکی از بزرگان علماست و درکتاب الغریبین خویش از هیچ فروگذار نکرده است. لکن من بر شرح حال او آگاهی نیافتم جز اینکه او از شاگردان ابومنصور ازهری لغوی است و از وی استفادات کرده وفرا راه علم افتاده است. ابوعبید در کتاب الغریبین تفسیر غریب القرآن و حدیث نبوی را جمع کرده است و این کتاب در همه آفاق مسلمانی معروف و از کتب سودمند است. و چنانکه باخرزی در ضمن ترجمه یکی از ادباء خراسان اشاره کرده است ابوعبید بذله گوئی دوست میداشت و در خلوت طعام میخورد و با ادبا در مجالس لذت و طرب آنان مشارکت می جست. وفات وی به سال 401 هجری قمری بود و شیخ العمید ابوسهل محمد بن حسن الزولانی کتاب الغریبین را از او روایت کرده است. و رجوع به احمد... شود
لغت نامه دهخدا
سروجی. نام نرگدائی مبرم و بلیغ موضوع افسانه های دلاویز سحرآسای مقامات ابوالقاسم علی بن محمد بن عثمان حریری بصری است. این خواهندۀ شحّاذ در امکنه و ازمنۀ مختلفه با تبدیل زی ّ و هیأت و اختراع حکایتی از سیه گلیمی و نیاز و مصیبت و ستمدیدگی خویش مردمان را می فریبد و زر و جامه و دستار می اندوزد، و در همه جا مردم او را مظلوم و مسکینی ناشناس و نو گمان می برند. ابوزید وجودی موهوم و مخیّل نیست و چنانکه بندهی یکی از شرّاح مقامات آورده او از مردم سروج شام است که به بصره شد و به مسجد بنی حرام آنگاه که به خلایق انباشته بوده درآمده و قصه ای مجعول از غلبۀ روم و به تاراج شدن اموال و به اسارت رفتن دختر خود با فصاحتی سخت شگفت و عظیم جگرسوز گفته و دلهای نمازگزاران بشورانیده و مالی وافر به فداء و فکاک دختر اسیرۀ موهومه براو گرد آمده است. حریری گوید به شب آن روز جماعتی از اهل فضل به خانه من بودند و از هر لونی سخن می رفت من از شیوائی و بلاغت گفتار این سائل و متاعب و مصائب جانگداز او همگنان را حکایت کردم و آنان در عجب شدند چه هر یک او را در مسجدی دیگر با شکل و لبس جدیدی دیده و از او قصۀ شفقت انگیز دیگرگونه شنیده بودند. و این معنی را تأیید کند، ردّه ای که حریری بر علامۀ همدان بدیع الزمان مبتدع مقامات گرفته و گوید: ابوالفتح اسکندری موضوع مقامات حمیدی و عیسی بن هشام راوی آن دو مجهول لایعرفند و از آن این خواهد که ابوزید مرد مقامات خود او و حارث بن همّام راوی آن، هر دو موجود خارجی و معروف به اشند. و از اینرو اینکه برخی گفته اند ابوالقاسم حریری به بوزید از روزگار و تصاریف آن کنایت کرده هرچند تخیّلی شاعرانه و دلنشین است لکن بر اساسی نیست. و ابوزید بیت ذیل شیخ مصلح الدین سعدی همین ابوزید مقامات حریری است:
گدائی که بر شیر نر زین نهد
ابوزید را اسب و فرزین نهد.
و نهادن اسب وفرزین با مهره های دیگر جز شاه طرح و افکندن حریف قوی است اسب و فرزین را از مهره های خود تا حریف ضعیف را سهولتی باشد در مقاومت، چنانکه انوری گفته است:
فرزین بنهی دو عرصه رستم را
آنجا که بلعب اسب کین توزی.
و لاّخر:
رخت مه را رخ و فرزین نهاده ست
لبت بیجاده را صد عشوه داده ست
لغت نامه دهخدا
جرمی. صحابیست. در علم رجال و حدیث، صحابی جایگاه رفیعی دارد. هر فردی که پیامبر را درک کرده، مسلمان شده و در مسیر اسلام باقی مانده، به عنوان صحابی شناخته می شود. صحابه پل ارتباطی بین پیامبر و نسل های بعدی مسلمانان بودند. صحابه ستون های اصلی جامعه اسلامی نخستین را تشکیل می دادند و در تاریخ اسلام جایگاه ویژه ای دارند.
لغت نامه دهخدا
هروی. او راست: اشراف علی غوامض الحکومات
لغت نامه دهخدا